- لگد انداختن ((~. اَ تَ))
- جفتک انداختن، کنایه از سرکشی کردن
معنی لگد انداختن - جستجوی لغت در جدول جو
- لگد انداختن
- لگد پراندن ستور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بجای مرتفع انداختن، بی نهایت ستایش کردن
کندن موهای ریز صورت زنان با نخ
کندن و برچیدن موهای ریز چهرۀ زنان با نخ
در ورزش در زورخانه پرتاب کردن لنگ از طرف مرشد میان دو کشتی گیر که در گود گرم کشتی هستند تا به خوشی از یکدیگر جدا شوند
کنایه از تسلیم شدن و ترک نزاع کردن
کنایه از تسلیم شدن و ترک نزاع کردن
مقابل لنگر کشیدن، از حرکت باز داشتن کشتی با انداختن لنگر آن در آب، توقف کردن کشتی در بندر
کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
گود کردن محلی، گود کردن چنانکه بیماری چشم کسی را
لرت افکندن
مرکب را از سرکشی باز داشتن
توقف کردن او در دریا با افکندن لنگردر آب، قرار گرفتن، مقام گرفتن
پرتاب کردن لنگ، (زورخانه) عملی که مرشد در گود زورخانه کند برای جدا کردن دو کشتی گیر از یکدیگر و آن چنانست که مرشد از جایگاه خویش لنگگ گرد کند و برسر دو کشتی گیر که گرم کشتی هستند اندازد تا آن دو بخوشی از هم جدا شوند. همچنین هنگامی که مرشد یا ورزشکار دیگری بخواهد بپهلوانی که مشغول هنر نمایی است احترام یا تواضع کند از بیرون گود برایش لنگ پرتاب می کند، (توسعا) میانجی شدن میان دو تن برای ایجاد صلح بین آنها، تسلیم شدن اظهار بندگی و اطاعت کردن
((لُ اَ تَ))
فرهنگ فارسی معین
جدا کردن دو کشتی گیر در گود زورخانه با انداختن لنگ میان گود توسط مرشد، کنایه از اظهار فروتنی کردن و تسلیم شدن
Smear, Smudge, Stain
ancorar
passar, manchar
оставлять полосы
streifen
bestreichen, schmutzen, beflecken
kotwiczyć
smarować, plamić
залишати смуги
бросать якорь
мазать , загрязнять , пачкать
kreskować
мазати , забруднювати , забруднювати
ankeren
smeren, bevlekken